قربون ماما گفتنت
پسرکم دوست دارم و چه خرسندم از داشتنت خدا کنه همیشه کنار هم این آرامش را حس کنیم تازه میفهمم چه قدر فرق کردم سرشارم از حس مادری دنیام عوض شده همه ی زندگیم و لحظه هام شدی تو ..... تو و فقط تو حتی تصور دوریت هم هر ثانیه عذابم میده و چه خود آزارم من که به این فکر احمقانه می اندیشم بزار واست از حال این روزهامون بگم که دلم نمیخواد تموم بشه فکر اینکه تو روزی پسر رشیدی میشی و میری دنبال رویاهات عذابم میده نه اینکه نخوام شاهزادم روزی مردی قدرتمند بشه اما نمیدونم چرا این روزها به اون موقع که آغوشم خالی میشه زیاد فکر میکنم بگذریم امروز صبح که مثل هر روز زودتر مامانی بیدار شدی مامانی خودشو زد به خواب تا شاید این گل پسر گول بخوره و باز بخواب...
نویسنده :
مامان سپیده
3:03